عشق ایرانی

عشق ایرانی

عشق ایرانی

عشق ایرانی

میدونم یه روز میای

میدونم یه روز میای سراغم وقتی از همه خسته شدی

وقتی هر جا رفتی روبه رو با درهای بسته شدی

میدونم یه روز میای سراغم اما اون روز خیلی دیره

دیگه اون روز برای عاشق شدن دلهای ما خیلی پیره

میدونم یه روز از همین روزا میای سراغم

می گی پشیمونی و یواشکی میای کنارم

می دونم تو پیچ و تاب زندگی تو هم خسته شدی

از بس که دل شکستی تو هم دل شکسته شدی

می دونم خیره به آسمون یه گوشه ای نشسته ای

غصه می خوری ،ناراحتی که چرا دلم و شکسته ای

می دونم دلت واسه دیدن من دار پرپر میزنه

از تنهایی خسته شده هی این در و اون در میزنه

می دونم واسه برگشتن دنبال یه بهونه ای

می خوای بیا ی پیش من بدون هیچ نشونه ای

میدونم که دارم خواب میبینم که میدونم

چون تو هیچ وقت نمیای این و خوب میدونم

ارزوی من

بدل امید داشتم که روزی خواهد آمد، روزی خواهد آمد و مرا با آغوشی گرم سخت می فشارد
ولی افسوس که او هرگز نیامد
وقتی که رفت دوست داشتم برای لحظه ای دیگر بار برگردد
حتی برای لحظه ای کوتاه
کاش تمنای ماندن را در چشمانم می خواند
کاش التماس چشمانم را می فهمید
کاش نگاهی به دلم می انداخت و می دید که براستی بعد از رفتنش خزان خواهد شد
و حالا کاش
خزان دلم را می دید
می دانی گلی که در اوج بهار بخشکد یعنی چه؟
یعنی مرگ باغبان
باغبانی که همه آرزویش شکفتن غنچه گل و دیدن روی او بود
می دانی یعنی چه؟
یعنی مرگ باغ
یعنی مرگ هزاران امید و آرزو
و یا باز هم می دانی باغی که بدون باغبان بماند چه خواهد شد
غنچه های نوشکفته همه خواهند خشکید
آنها به ناز و نوازش باغبان عادت کرده اند و بدون او نمی توانند رشد کنند
با شنیدن صدای او رشد می کنند و با ترنمش بهار را لمس می کنند
با هر تکان شاخ و برگ بوته گل
تنها کسی که ناز او را می کشید باغبان بود
ولی حیف که دیگر نه باغی به جا مانده
نه باغبانی و نه گلی
باغبان دلم تو بودی
و با رفتنت تنها غنچه ای که او هم از خون خودت سرخی را گرفته بود خشکید
تو رفتی و گل ها خشکیدند دلم مرد و لاله های سیا شکستند

موفق و پیروز باشید