عشق ایرانی

عشق ایرانی

عشق ایرانی

عشق ایرانی

دنیای بی عشق....

دیشب تا صبح بیدار بودم و به شدت خسته ام.حالم میخواد بهم بخوره.تمام تنم درد میکنه.دستام شده مثل یه تیکه یخ،سرد سرد،مثل دستای مرده.دلم میخواد برم یه جایی که هیچکس منو نشناسه.هیچ کس ازم هیچ سؤالی نپرسه.هیچکس کاری به کارم نداشته باشه.بذارن به حال خودم باشم. دلم میخواد برف بباره.دلم برای راه رفتنای بی مقصدم زیر برف تنگ شده.دلم میخواد راه برم و برف بخوره توی صورتم.دلم میخواد پاهام تا زانو توی برف فرو بره و انگشتام از سرما بی حس بشن.دلم میخواد یه کلبه ی برفی درست کنم وسط یه جنگل بزرگ پر از برف.بعد تنهای تنها برم توی اون کلبه و آروم دراز بکشم و خیره بشم به سقفش و منتظر بمونم تا کم کم مرگ بیاد و من رو سوار اسب سفیدش بکنه و ببره ببره جایی که عشق و مهربونی وجود داشته باشه جایی که دروغ ، خیانت، فریب وجود نداشته باشه.. هیچوقت توی زندگیم انقدر خسته نشده بودم.ولی الان دیگه واقعاْ بریدم.از خودم بدم میاد.حقمه، هرچی که به سرم میاد تقصیر خودمه.چه بهتر که آدم احمقی مثل من بمیره.دنیا پر از آدمای احمقه.یکی کمتر بشه آب از آب تکون نمیخوره تازه خیلیا از دستم راحت میشن و نجات پیدا میکنن.. تمام دیشب رو فکر میکردم.قلبم انقدر تند و با شدت میزد،که احساس میکردم الان قفسه سینم رو میشکونه و میپره بیرون به این نتیجه رسیدم که من نمیتونم بدون عشق زندگی کنم،ولی با عشق هم نمیتونم آخه عشق تو این دنیا برای هیچکس مفهومی نداره که بخواد با عشق روزگارش رو بگذرونه. پس بهتره که اصلاْ زندگی نکنم.انگار عشق فقط یه قصه ی قدیمیه و انگار من یاد نگرفتم که نمیشه توی قصه ها زندگی کرد.من زیادی رومانتیکم.زیادی رویایی فکر میکنم.نمیدونم که همه ی شاهزاده های سفید پوش مردن.نمیخوام باور کنم که دیگه هیچ شاهزاده ای نیست و هیچ اسب سفیدی باقی نمونده که بخوام باهاش از اینجا برم.من فکر میکنم زیبای خفته وجود داره.فکر میکنم عشق میتونه حتی مرده رو زنده کنه.مثل سفید برفی که با بوسه ی شاهزاده از خواب مرگ بیدار شد.نمیتونم باور کنم که سیندرلا یه قصه س.پری دریایی وجود نداره.من هنوزم وقتی کنار دریا میرم چشم از دریا برنمیدارم که وقتی پری دریایی سرشو از آب میاره بیرون بتونم توی همون یه لحظه ی کوتاه ببینمش. برام مهم نیست که بهم میخندن.مهم نیست که درباره م چی میگن.من همه ی این قصه ها رو باور دارم.من نمیخوام توی دنیایی زندگی کنم که نه پری دریایی داره،نه سفید برفی،نه سیندرلا، نه شاهزاده و نه عشق. من از دنیای بدون عشق متنفرم.از آدمایی که مثل ماشین از کنار هم عبور میکنن،از روی عادت به هم سلام میکنن،از روی عادت میخندن،از روی عادت زندگی میکنن متنفرم.دلم میخواد برم و توی قصه ها زندگی کنم.اونجا که دنیا رنگی و قشنگ و پر از مهربونیه.اونجا که تو رو به خاطر عاشق بودن سرزنش نمیکنن.اونجا که همیشه خوبی و عشق و مهربونی برنده س،و آخر قصه ها همیشه خوب تموم میشه.اونجا که حتی قویترین طلسمها با نیروی جادویی عشق باطل میشه.دلم میخواد برم تو قصه ها زندگی کنم. از نفس کشیدن توی این هوای مسموم متنفرم.متنفرم میفهمی؟به خدا متنفرم.
نظرات 8 + ارسال نظر
حسن چهارشنبه 16 شهریور 1384 ساعت 15:08 http://shekoohi.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی داری
به ما هم سر بزن
با تشکر
مدیریت وبلاگ کامپیوتر

حامد شنبه 19 شهریور 1384 ساعت 01:23 http://yarigaran-kerman.blogfa.com

بسیار زیبا و دلنشین .باید یک هفته با دقت تمامی مطالب را با دقت بخونم تا بتونم نظر بدم. موفق باشید.

سمانه سه‌شنبه 22 شهریور 1384 ساعت 17:06

سلام
امیدورام خوب باشی اومدم نظر بدم که نگی نظر ندادی نوشته ی خوبی بود ولی من خوشم نیومد من هم با عشق زنده ام با عشق از خواب بیدار میشم و با عشق به خواب میرم نه من اسب سفید میخوام نه ژری دریایی نه میخوام مثل سیندرلا باشم نه مثل سفید برفی میخوام خودم باشم با عشقی که الان دارم عشقی به ژاکی دریا و برف به زیبایی فصل بهار و به با طراوت ولی ......
ولی عشق من نمیدونم چش شده هر چی میخوام بهش بگم بابا دیگه چه جوری بهت بگم دوستت دارم تو رو خدا هر کی میدونه به من ایمیل کنه میخوام بهش بگم من باهات هستم تا آخر دنیا ولی اون منو بعضی وقتا با بعضی حرفاش میرنجونه ولی اصلا طوری نیست من همه چیز با با جون و دل خریدم همیشه بهش می گم الان هم میگم اگه یه روز منو تنها بذاره من میمرم فقط همین امیدوارم حسابمون هیچ وقت پاک نشه و محک تر بشه ..........باز هم میگم دوستت دارم خیلی زیاد

محسن چهارشنبه 23 شهریور 1384 ساعت 11:00

خیلی جالب بود

میترا چهارشنبه 23 آذر 1384 ساعت 13:31

خیلی متن هایت بچه گانه است می تونی باکمی دقت و استفاده از قدرت خیال پردازی متن ها قشنگتر جلوه بدی البته امیدوارم در متن های بعدی همچین مشکلی نباشه و اینکه همه عشقها با شاهزاده و پری دریایی نیست من توی عشقم هیچکدوم را ندارم ولی بیشتر از اونها دوستش دارم
همه جمله تو توی یک کلمه خلاصه میشه ؟
ازد ورها چه زیباست امواج آبی عشق اما دریغ وافسو س چون می رسد سرابی ...............

سجاد سه‌شنبه 22 فروردین 1385 ساعت 10:01

من فقط یه جمله میگم از دکتر شریعتی:فرزندم اگر میخواهی زیر بار هیچ دیکتاتوری نروی فقط یک ار بکن:بخوان و بخوان و بخوان

آزاده یکشنبه 3 اردیبهشت 1385 ساعت 16:24

هومن سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1385 ساعت 18:30

سلام عالیه دمت گرم وبلاگ خوبی داری بیشتر از این کارا بکن فدا به ما بیشتر سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد