عشق ایرانی

عشق ایرانی

عشق ایرانی

عشق ایرانی

دلم هوایت را کرده است عزیزم

در این غروب پر از دلتنگی در حالی که خورشید آسمان در پشت کوه ها به خواب می

رود و آسمان آبی سرخ و دلگرفته می شود دلم هوایت را کرده است عزیزم.

در این خلوت عاشقانه ، در حالی که چشمانم از دلتنگی خیس خیس است و دستانم

محتاج دستان تو هست و آرزوی شانه های مهربانت را میکنم دلم هوایت را کرده است
عزیزم.

در این سکوت تلخ ، در حالی که حتی صدای نفسهایم را نمی شنوم ، و در حالی که

آرزوی آغوش گرمت را دارم ، دلم هوایت را کرده است عزیزم...

در این لحظه های سرد و نفسگیر ، در این لحظه هایی که تنهایی سر به سر قلب پر

از درد من میگذارد و در حالی بغض غریبی در گلویم نشسته است ، دلم هوایت را

کرده است عزیزم...

در این سرزمینی که هر کس یاری دارد و هر کس یاوری ، در این ثانیه های کند و بی

پایان و در حالی که من تنهایی در گوشه ای نشسته ام و سرم را بر روی پاهای خودم

گذاشته ام ، دلم هوایت را کرده است عزیزم....

در این شب بی ستاره ، در این شبی که مهتاب به خواب رفته است و آسمان وجودم

تاریک تاریک است ، دلم هوایت را کرده است عزیزم...

در این دنیای بزرگ و در این سرزمین بی محبت در حالی که پاهایم خسته از رفتن

است و گونه ام خیس از اشک ریختن و پیش خود نام تو را زمزمه میکنم ، و آرزوی تو را

دارم دلم هوایت را کرده است عزیزم...

دلم هوایت را کرده است عزیزم. دلم هوای تو را کرده است...کاش بودی ، و کاش دلم

را به حال و هوای دیگری می بردی...

به حال و هوای عاشقانه ... به حالی که شاد باشم چونکه در کنار تو هستم ، اشک

شوق بریزم چونکه در آغوشمی ، و لبخند بزنم چون که تو مال منی....

عزیزم بیا و با حضورت در کنارم حال و هوای دلم را دگرگون کن...

بیا تا تنهایی جای خالی ات را با حضور دوباره اش پر نکرده است

بیا با من باش عزیزم ، بیا که دلم هوایت را کرده است عزیزم...

بیا تا با آرامش زندگی خود را ادامه دهم....